سرماخوردگی بیماری است که اگر چه مرگ و میر به دنبال ندارد
ولی بروز آن باعث مشکلات زیادی برای افراد می شود و باعث غیبت از کار می
شود. از طرفی با انجام اقداماتی به راحتی قابل پیشگیری است بنابراین در
مبارزه با سرما خوردگی، پیشگیری باید هدف اصلی باشد برای پیشگیری باید
اقدامات زیر را انجام داد:
1 - دستهای خود را بشوئید:
بیشتر ویروس های سرماخوردگی از طریق تماس مستقیم منتشر می شوند. کسی که
سرماخورده است بداخل دست های خود عطسه کرده و سپس اشیائی مثل تلفن ، صفحه
کلید کامپیوتر یا لیوان را لمس می کند. میکروبها می توانند برای ساعت ها
و در بعضی موارد هفته ها زنده باقی مانده و سپس به فرد بعدی که آن اشیاء
را لمس می کند منتقل شود . بنابراین باید دستهای خود را مکرراً بشوئید .
در صورتی که امکان شستن دستتان را ندارید دستهای خود را بسیار سخت برای یک
دقیقه به هم بمالید . این کار باعث جداشدن اکثر ویروسهای سرماخوردگی از
پوست می شود .
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید.
بقیه در ادامه مطلب
نشسته بودم رو نیمکتِ پارک، کلاغها را میشمردم تا بیاید. سنگ میانداختم بهشان. میپریدند، دورتر مینشستند. کمی بعد دوباره برمیگشتند، جلوم رژه میرفتند. ساعت از وقتِ قرار گذشت. نیامد. نگران، کلافه، عصبی شدم. شاخهگلی که دستم بود سَرْ خَم کرده داشت میپژمرد.
طاقتم طاق شد. از جام بلند شدم ناراحتیم را خالی کردم سرِ کلاغها.
گل را هم انداختم زمین، پاسارَش کردم. گَند زدم بهش. گلبرگهاش کَنده، پخش، لهیده شد. بعد، یقهی پالتوم را دادم بالا، دستهام را کردم تو جیبهاش، راهم را کشیدم رفتم. نرسیده به درِ پارک، صِداش از پشتِ سر آمد.
صدای تندِ قدمهاش و صِدای نَفَس نَفَسهاش هم.
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند.
در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
داستان کوتاهی تعریف کرد:
بقیه در ادامه مطلب
مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد.
وقتی پولهارا دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : بله قربان من دیدم.
سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و او را در جا کشت.
او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید: آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : نه قربان ، من ندیدم ؛ اما همسرم دید!
یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند.
از آنجا که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن! در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک کردند.
بقیه در ادامه مطلب (حتما بخوانید)
داستان عاشقانه : دو خط موازی
دو خط موازی زائیده شدند . پسرکی در کلاس درس آنها را روی کاغذ کشید.
آن وقت دو خط موازی چشمشان به هم افتاد .
و در همان یک نگاه قلبشان تپید .
و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند .
ادامه مطلب ...
عشق او رفته بود.
از شدت نا امیدی خود را از پل(( گلدن گیت)) پرت کرد.
از قضا چند متر دورتر دختری به قصد خود کشی شیرجه زدو مرد او را دید
دوتایی وسط آسمان همدیگر را دیدندو تبسمی تحویل هم دادند.
بعد خندیدند و سپس چشم در چشم هم دوختند و خیره هم شدند و
در همان لحظه کیمیای و جودشان جرقه ای زد .
و طمع عشق راچشیدند که طمع یک عشق واقعی بود
فهمیدند که پس از سالها گم شده خود را پیدا کردند
اما افسوس که فقط سه پا با سطح آب فاصله داشتند
آخرین انسان زمین تنها در اتاقش نشسته بود که ناگهان در زدند!!؟